. . .

ساخت وبلاگ
طريق عشق جانا بي بلا نيستزماني بي بلا بودن روا نيستاگر صد تير بر جان تو آيدچو تير از شست او باشد خطا نيستاز آنجا هرچه آيد راست آيدتو کژمنگر که کژ ديدن روا نيستسر مويي نمي داني ازين سرتو را گر در سر مويي رضا نيستبلاکش، تا لقاي دوست بينيکه مرد بي بلا مرد لقا نيستميان صد بلا خوش باش با اوخود آنجا کو بود هرگز بلا نيستکسي کو روز و شب خوش نيست با اوشبش خوش باد کانکس مرد ما نيستکه باشي تو که او خون تو ريزدوگر ريزد جز اينت خون بها نيستدواي جان مجوي و تن فرو دهکه درد عشق را هرگز دوا نيستدرين درياي بي پايان کسي راسر مويي اميد آشنا نيستتو از دريا جدايي و عجب اينکه اين دريا ز تو يکدم جدا نيستتو او را حاصلي و او تورا گمتو او را هستي اما او تورا نيستخيال کژ مبر اينجا و بشناسکه هر کو در خدا گم شد خدا نيستولي روي بقا هرگز نبينيکه تا ز اول نگردي از فنا نيستچو تو در وي فنا گردي به کليتو را دايم وراي اين بقا نيستز حيرت چون دل عطار امروزدرين گرداب خون يک مبتلا نيستعطار + نوشته شده در شنبه هشتم اردیبهشت ۱۴۰۳ ساعت 22:24 توسط مجتبی  |  . . ....
ما را در سایت . . . دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : khoda1onlin بازدید : 5 تاريخ : سه شنبه 18 ارديبهشت 1403 ساعت: 18:02

ز بی‌عشقی بهار زندگی دامن کشید از منوگرنه همچو نخل طور آتش می‌چکید از منز بی دردی دلم شد پاره‌ای از تن، خوشا عهدیکه هر عضوی چو دل از بی‌قراری می‌تپید از منبه حرفی عقل شد بیگانه از من، عشق را نازمکه با آن بی نیازی ناز عالم می‌کشید از منچرا برداشت آن ابر بهاران سایه از خاکم؟زبان شکر جای سبزه دائم می‌دمید از منز بی برگی به کار چشم‌زخم باغ می‌آیممباش ای بوستان‌پیرا به کلی ناامید از مننوای بی‌خودان داروی بی‌هوشی بود دل رادگر خود را ندید آن کس که فریادی شنید از من + نوشته شده در شنبه پانزدهم اردیبهشت ۱۴۰۳ ساعت 23:11 توسط مجتبی  |  . . ....
ما را در سایت . . . دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : khoda1onlin بازدید : 7 تاريخ : سه شنبه 18 ارديبهشت 1403 ساعت: 18:02